کد مطلب:305518 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:329

شناخت همسر و آشنایی با ابعاد روحی روانی او
زندگی چون سفری است كه گاه درازمدت و زمانی كوتاه مدت است و همسران، همسفرانی هستند كه از آغاز ازدواج، در مسیر زندگی پای می نهند. آنگاه كه این سفر با شناخت همسفران همراه باشد و از آن شور و عشق، نشاط و دلدادگی و محبت و مهربانی پدید آید، آن دو، دست در دست هم راه زندگی را طی می كنند، در ظلمت سختیها از هم جدا نشده و در پیچ و خم حوادث یكدیگر را گم نمی كنند. زمانی كه در بارش رحمت و نعمت الهی قرار گیرند با بصیرت و روشن بینی تصمیم می گیرند و چون با ریزش زحمت و آوار مشكلات روبه رو شدند، با تابناكی شناخت خویش، یكایك موانع را كنار می نهند تا به راهی روشن و آرامش و شادكامی دست یافته، پایانی ارزشمند و شایسته یابند.

فاطمه زهرا(ع) و امیرمومنان(ع) همسرانی بودند كه در كوتاه مدت زندگانی خود با روشنای شناخت و تابناكی اندیشه، روزهایی همراه با تفاهم و مهربانی سپری نمودند. روزی حضرت علی(ع) در باره همسر محبوب خود فاطمه(ع) و دوران نوجوانی و جوانی خود را با او، شعری محبتآمیز سرود و فرمود:

كنا كزوج حمامه فی ایكه متمتعین بصحه و شباب [1] من و تو همانند دو كبوتر بودیم در یك آشیانه از نشاط و سلامتی و جوانی بهره می بردیم و آنگاه كه پیامبر(ص) چندی پس از ازدواج آن دو، نزد آنان رفت و از علی(ع) سوال كرد: كیف وجدت اهلك؟ همسرت را چگونه یافتی؟

او با صراحت و صمیمیت در پاسخ عرض كرد: نعم العون علی طاعه الله بهترین یاور برای اطاعت خداوند.

و چون رسول اكرم(ص) همین پرسش را از دختر خود فاطمه(ع) نمود، آن بانو عرض كرد: خیر بعل [2] او را بهترین شوهر یافتم. دامنه شناخت حضرت زهرا(ع) نسبت به همسر خود به جلوه های ظاهری زندگی محدود نمی شد، بلكه وی از گستره عظمت و ابهت معنوی شوهر خود آگاهی داشت و با چنین شناختی همیشه او را می ستود. در سخنی از آن حضرت به خوبی می توان به این حقیقت روح بخش پی برد و ابعاد بینش او را نسبت به همسر خود شناخت. فاطمه(ع) می فرماید: در دوران خلافت ابوبكر زلزله ای رخ داد.

مردم از ناراحتی نزد ابوبكر و عمر رفتند تا از آنان استمداد جویند. اما آنها را در حالتی دیدند كه به علی بن ابی طالب(ع) پناهنده شده، به طرف خانه او رفته اند. به دنبال آن دو تا در خانه حضرت رفتند. علی(ع) با كمال خونسردی و آرامش از منزل بیرون آمده به بیرون شهر حركت كرد و در آنجا بر تپه ای نشست.

مردم نیز به پیروی از آن حضرت بر روی آن تپه نشسته به تماشای دیواره های شهر مدینه كه در حال تكان خوردن بود، پرداختند و علی(ع) رو به آنان كرده، فرمود: گویا شما از این منظره ترسیده اید؟ گفتند: چگونه ترس نداشته باشیم و حال آنكه تاكنون چنین حادثه ای ندیده ایم.

فاطمه زهرا(ع) ادامه ماجرا را این گونه می فرماید: در این لحظه حضرت علی(ع) لبهای مبارك را تكان داد و بعد دست بر زمین زده فرمود: تو را چه شده است؟! آرام باش! بی درنگ زمین آرام شد. مردم از این عمل حضرت و خونسردی امام شگفت زده شدند.

علی(ع) فرمود: شما از این كار من دچار شگقتی شدید؟ گفتند: آری فرمود: من كسی هستم كه خداوند متعال در باره او فرموده است:

اذا زلزلت الارض زلزالها و اخرجت الارض اثقالها و قال الانسان مالها [3] (هرگاه زمین به واسطه لرزشهای آن بلرزد و بار گران درونش را بیرون ریزد و انسان از آن پرسش كند و بپرسد...) و من همان انسانی هستم كه به زمین می گوید: هان! تو را چه شده است؟

یومئذ تحدث اخبارها [4] (در چنان روزی اخبار و روایات خودش را بیان می كند) و زمین با من سخن می گوید. [5] در سخنی دیگر، چون یكی از اصحاب از زهرای مرضیه(س) در باره شوهرش امیرالمومنین(ع) پرسش می كند، حضرت می فرماید: (امام [و علی(ع)](چون كعبه است كه به سوی او می روند و او[به سوی مردم] نمی رود. به خدا سوگند اگر می گذاشتند كه حق بر محور خود بچرخد و آن را برای اهلش باقی می گذاشتند و از خاندان پیامبر(ص) پیروی می كردند، هیچ گاه دو نفر در باره خدا با یكدیگر مخالفت نمی كردند و آیندگان از گذشتگان آن را به ارث می بردند و گذشتگان برای آیندگان خود می گذاشتند تا اینكه قائم ما كه نهمین فرزند حسین است به پا خیزد...) [6] از آن سو، علی(ع) نیز نسبت به مقام و منزلت همسر خود آگاهی كامل داشت و با عبارات مختلف در چهره نظم و نثر، فاطمه(ع) را می ستود. روزی كه سخن از حضرت زهرا(ع) به میان آمد، امام با بیانی شیرین و الفاظی زمردین، احساس عشق و محبت قلبی خود را كه حاصل شناخت ارزشمند نسبت به فاطمه(ع) بود، بدین گونه اظهار كرد:

و لی الفخر بفاطم و ابیها ثم فخری برسول الله اذا زوجنیها [7] من به فاطمه و پدرش مباهات می كنم و آنگاه به رسول خدا افتخار می كنم، آن هنگام كه فاطمه را به همسری من در آورد.

زمانی كه امام(ع) در احتجاجات و مناظرات مختلفی برای اثبات حقانیت خود در بین مردم سخن می گفت، بارها به وجود فاطمه(ع) افتخار می كرد. روزی به ابوبكر فرمود: تو را به خدا سوگند می دهم آیا كسی كه رسول خدا(ص) او را برگزیده و دخترش فاطمه را به همسری او در آورد و فرمود: خداوند او را در آسمان به همسری تو[علی] در آورد) من هستم یا تو هستی؟

پاسخ داد: بلكه تو هستی. [8] و در جای دیگر فرمود: شما را به خدا سوگند می دهم، آیا در بین شما غیر از من كسی هست كه همسرش بانوی زنان جهانیان باشد. گفتند: نه. [9] .


[1] فلسفه اخلاق، ص249.

[2] بحارالانوار، ج43، ص117.

[3] سوره زلزال، آيه 1 تا 3.

[4] همان، آيه 4.

[5] بهجه قلب المصطفي (شادماني دل پيامبر(ص))، احمد رحماني همداني (ترجمه دكتر سيدحسن افتخارزاده سبزواري)، ص398 و 399.

[6] نك: عوالم المعارف، ج11، ص228 (با تلخيص بسيار).

[7] شادماني دل پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم، ص181.

[8] رك: الاحتجاج طبرسي، ج1، ص171 و 195.

[9] رك: الاحتجاج طبرسي، ج1، ص171 و 195.